۴۵۷ | هدیهی ناقابل
شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۴، 9:27
چند ماه پیش یه مناسبتی بود، بهم احترام گذاشت و جدا از تبریک، حتی برام هدیه فرستاد...
دو دل بودم که بهش پیام بدم یا نه، گفتم نکنه فکر کنه میخوام اینجوری سر حرف و پیام دادن رو باز کنم، درنهایت گفتم اون به من احترام گذاشت و به یادم بود، متقابلاً خیلی طبیعیه من هم بهش احترام بذارم و به یادش باشم و وقتی نیت بدی ندارم چرا باید اینقدر استرس بگیرم؟
دل رو به دریا زدم و در آرامش بهش پیام دادم و هدیهای که براش خریدم هم بمونه تا ببینم کی شرایطش پیش میاد تقدیمش کنم :)
براشون از این ماساژورهای گردن و شانه گرفتم. شاید خودش از قبل داشته باشه البته ولی من حس کردم این هدیه میتونه براش مفید و کاربردی باشه :)
sᴘʀɪɴɢ ɢɪʀʟ