۶۸۶ | شیفت نامحبوب!
یکشنبه ۶ مهر ۱۴۰۴، 19:29
درحالیکه شیفت عصر بسیار شلوغ و بدی داشتیم، وسط شیفت باتری جسمم یهویی خالی شد و حس کردم دیگه نمیکشم اما چون همه چیز خیلی بهم ریخته بود و بچهها داشتن تو سر خودشون میزدن نمیشد از ادامهی شیفت انصراف بدم و مجبور بودم هرجوری هست کار رو جمع کنم... ):
الان اونقدری له و داغونم که اگر مامان منتظرم نبود قطعاً ترجیح میدادم تو محل کار بخوابم تا صبح...
sᴘʀɪɴɢ ɢɪʀʟ