۹۲۰ | نامحبوب بودن!
اینقدر هفتهی پیش، بچههای اون یکی بخش نسبت بهمون گارد و انرژی منفی داشتن (البته که از زاویهی دید اونا خب قطعاً حق داشتن، اما مشکل اینجاست که ما هم مقصر وضعیت نبودیم و کسی به انتخاب و اختیار خودش اونجا نبود و مسئولین اینطور تصمیم گرفته بودن) که تا چند روز احساس بدی داشتم و خسته بودم. به همکارم میگفتم من چند ساله پشت هم دارم لانگ میام، کلی شیفت شلوغ رو جمع کردم، حتی بارها تو همون بخش هم نیروی کمکی بودم اما واقعاً این دو روز برام عذاب آور و خسته کننده بود و دلیلش همین بود که میفهمیدم هیچ کسی اونجا از بودنم خوشحال نیست و هیچ کسی دوستم نداره و همین موضوع بهم استرس و انرژی منفی زیادی میداد.
خلاصه که خوشحالم امروز و فردا مجبور نیستم تو اون بخش باشم و به جاش دارم از طبیعت و هوای پاییزی لذت میبرم :) تا هفتههای آینده هم خدابزرگه و برای ماه آینده هم اگر باز این برنامه ادامه داشت حتماً تمام سهشنبه و چهارشنبهها رو درخواست مرخصی میدم.