۱۱۲۷ | مامانِ محل کار
از روز اولی که وارد بخشمون شدم، یکی از همکارام همیشه هوامو داشت. کارو بهم یاد داد، همیشه حواسش بود موقع کار اگر بداخلاقی و عصبانیتی هست دامن منو نگیره، وقتی حرف از این شد که بخشم رو عوض کنن خیلی جدی گفت اگر بهار رو بفرستید جای دیگه باید منم بفرستید، وقتی با مسئول دچار مشکل شدم تمام تلاشش رو کرد مشکلاتمون ختم به خیر بشه و... خلاصه که از روز اول باهام مهربون بود و همیشه هوامو داشت :)
در کنار تمام این موضوعات چیزی که تو ذهن من خیلی پررنگ به یادگار مونده اینه که وقتی روز تولدم دید از صبح حالم خوب نیست و غمگینم، عصر اون روز با وجود اینکه شیفت نبود با گل و کاپ کیک اومد محل کار و تولدم رو تبریک گفت و سعی کرد خوشحالم کنه :)
البته که همیشه صدش رو برای همه گذاشت و به گردن همه حق داره اما من تو فکرم بود به یه مناسبتی، یه جوری، یه کوچولو براش جبران کنم و تصمیم گرفتم امروز به مناسبت روز مادر براش یه دسته گل بفرستم. البته که دسته گل کوچیکی بود و قابل دار نبود اما دوست داشتم بدونه که محبت و توجهش رو میبینم و متوجه میشم و حواسم هست که چقدر مامان بوده برای همهی ما :)