۱۱۴۳ | ماجراهای خانم توهمیان
خانم توهمیان که معرف حضورتون هست. اون همکاری که چند روز پیش گفتم خیلی با همه مهربونه و هوای همه رو داره رو هم باهاشون آشنا شدید. حالا داستان چیه؟
امروز خانم توهمیان، سر یه داستان تکراری که هربار دقیقاً سر همون موضوع تکراری توهم میزنه که یکی براش توطئه چیده، این بار پاچهی همکار مهربون رو گرفت! همکار مهربون بعدش ناراحت شده بود که یعنی من کار بدی کردم؟ یعنی من مقصرم؟ گفتم مگه من یک ماه پیش مقصر بودم؟ مگه من کار بدی در حق خانم توهمیان کرده بودم؟ مشکل اینه که خانم توهمیان فقط خودشو میبینه و میخواد هرچی اون دلش میخواد بشه و اصلاً براش مهم نیست که تو این مسیر داره آدمای دیگه رو ناراحت میکنه و داره به دیگران آسیب میزنه! مشکل اینه که خودش یه داستانی میسازه و بعد نمیگه خودش چی کار کرده که دیگران واکنش نشون دادن و فقط اون واکنش رو بولد میکنه و پشت سر اون شخص همه جا بد میگه و میخواد به زور ثابت کنه اون آدم بدیه درحالیکه هیچ کسی باهاش کاری نداره و فقط به رفتارهای خودش واکنش نشون میدیم.
خلاصه که خانم توهمیان واقعاً گونهی جالبیه تو محیط کار! آدمی که تمام فتنهها زیر سر خودشه ولی خیلی باسیاست داره زور میزنه تو چشم همه یه خانوم آروم و موقر باشه که قربانی بدجنسی دیگرانه! چقدر بدم میاد از این شخصیتِ سلیطهی مظلوم نما!
خود من وقتی با کسی بحثم بشه ازش فاصله میگیرم ولی خانم توهمیان زخم زبوناشو میزنه، دلخوریا رو به وجود میاره اما بعد میگه من که با کسی مشکلی ندارم و کارش که گیر باشه با همونایی که پشتشون بد گفته هم دوستانه رفتار میکنه! کاش همکار مهربون دوشنبه هواشو نداشته باشه تا خانم توهمیان بفهمه نمیشه هم به یکی زخم بزنی هم توقع کمک و حمایت ازش داشته باشی! ولی خب حیف که همکار مهربون دلش میسوزه و نمیتونه بدجنس باشه...