۴۸ | روزنهی امید از کنار من سفر کرد
شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، 18:43
از ۱۴ بهمن تا امروز، تو این ۳ ماه، هر اتفاقی که افتاد، با وجود تلخی و سختی که متحمل میشدم، باز ته قلبم یه روزنهی امیدی بود که سرپا نگهم میداشت...
اما امروز اون روزنهی امید هم کور شد...
نه فقط تو چند ماه گذشته، بلکه تو چند سال اخیر، هیچوقت اینقدر ناامید نبودم...
بغض داره خفم میکنه و نمیدونم بعد این رو قراره چطور پشت سر بذارم...
sᴘʀɪɴɢ ɢɪʀʟ