۴۹۹ | دفتر خاطرات وبلاگی
یکشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۴، 17:57
بچههااااا یکی از شما دوستانِ ناشناختهی وبلاگی، برام کامنت گذاشتید که «نوشتههام حال خوب کن هستش» و خب اصلاااا باورم نمیشهههه :)
اینجا برام حکم دفترچه خاطرات داره انگار و یه وقتایی میگم خوبه اینجا کسی منو نمیشناسه و هرچی میخوام مینویسم و حس میکنم که وقتی این مطالب رو کسی میخونه واکنشش اینه که «این دختره چی میگه؟ یا اصلاً چی میزنه؟» و خب تو این شرایط دیدن این کامنت واقعاً ذوق زدم کرد :)
خلاصه که اون عینک آفتابیم رو بدید بزنم و دیگه براتون برم تو قیافه چون من اصلاً جنبهی تعریف و تمجید ندارم و زود خودمو گم میکنم :)))
sᴘʀɪɴɢ ɢɪʀʟ