۹۰ | پایداری مود انزوا
پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، 19:46
دیروز اتفاقی یکی از دوستامو تو محل کار دیدم که بعد از تعطیلات عید ندیده بودمش. فکر کرده بود من الان با بقیهی دوستام بیرون میرم یا صحبت میکنم!
بهش گفتم با دود میتونید بهم پیام بدید یا نامه ببندید پای کبوتر و بفرستید برام :)))
خودمم باورم نمیشه نزدیک دو ماهه کنج عزلت گزیدم و هیچ ارتباطی با دوستام ندارم. احساس میکنم به این تنهایی و انزوا عادت کردم و انسان گریز شدم...
آیا قصد خروج از این حالت رو دارم؟! تو این شرایط خیر :): همچنان حس میکنم یک طرف زندگیم فلج شده و کاری از دستم برنمیاد براش...
sᴘʀɪɴɢ ɢɪʀʟ