۱۴۱ | اصول مهارتهای ارتباطی
معمولاً هیچ اشتیاقی به شرکت در سمینارهای آموزشی محل کار ندارم و شرکت نمیکنم اما امروز یک سمیناری برگزار میشد که اجباری بود و مسئول هم به همکاران ابلاغ کرده بودند که همه باید شرکت کنند و خب درحالی که بعد از چندین ماه این اولین پنجشنبهای بود که بنده آف بودم، به خاطر اینکه حوصلهی این رو نداشتم که مسئول بخوان به همکاران بگن فلانی چرا شرکت نکرد و بخوام پاسخگوی این باشم که چرا بعد از چند سال هنوز نتونستم اعتقادی به این سمینارهای اجباری و بینتیجه پیدا کنم، از خواب مبارک زدم و رفتم سمینار!
موضوع سمینار "اصول مهارتهای ارتباطی" بود و اوایل مبحث درمورد این صحبت شد که خیلی وقتها ارتباطات ما به شکل کامل و صحیحی شکل نمیگیره و برداشت شنونده اون چیزی نیست که منظور گوینده بوده و خب این دقیقاً موضوعی هست که من خیلی وقتها باهاش درگیر میشم. نزدیکترین تجربهی من از این موضوع برمیگرده به همین چند روز پیش که من کلاً در فکر دیگهای بودم ولی برداشتی که از رفتار و افکار من شد این بود که من قیافه گرفتم، من طرز فکرم اینه که شخص مقابلم آدم مزخرفیه، من خودم رو در جایگاهی میبینم که شخص مقابلم باید بیاد خواهش کنه من باهاش ارتباط بگیرم و از همین برداشتهای بیخودی که وقتی درموردشون شنیدم برگ ریزون شدم /:
بعد از اون اتفاق خیلی به رفتار خودم و این برداشتها فکر کردم. الان هم یاد اون حرفها میفتم اعصابم واقعاً بهم میریزه چون این چندمین باره من به چیزهایی محکوم شدم که اصلاً تو فکرم نبود... نمیدونم چطور میشه که تو یک ارتباط ساده اینقدر نیت من و برداشت شخص مقابلم متفاوت باشه؟ تکرار پیوستهی این موضوع به نظرم سوءتفاهم ناخواسته نیست و به شکل عمدی شخص مقابلم یک گاردی نسبت به من گرفته که بیاد در موقعیتهای مختلف بدترین نوع برداشت رو داشته باشه و من رو محکوم کنه و بعد پافشاری کنه روی اون برداشتها و گوشش شنوا به هیچ حرف و توضیحی نباشه که من اصلاً چنین منظوری نداشتم! نمیخوام بگم رفتار من صحیحه، خب من اونقدر آدم کامل و بالغی در برقراری ارتباط نیستم که بتونم تو موقعیتهایی که از لحاظ احساسی درگیرم، خیلی آروم و باسیاست رفتار کنم ولی اینکه کسی از سکوت من چنین برداشت هایی بکنه درحالیکه چندساله من رو میبینه و میشناسه خیلی من رو بهم میریزه...
خیلی برام جالبه که کسی که اینقدر حساسه روی این موضوع که کوچیکترین فکری درموردش نباشه که خلاف واقعیته، اینقدر ساده میتونه از برخوردهایی که واضح اعلام میکنم چنین منظوری پشتش نیست، چنین برداشتهای منفی داشته باشه و بعد روی اونها پافشاری کنه که قطعاً منظورت این بود و حق بامنه!
کاش یک سمینار اجباری دیگه هم برگزار کنن که بهمون یاد بدن وقتی کسی مدام درمورد ما دچار سوءتفاهم میشه، چطور میتونیم شفاف سازی کنیم براش که واقعیت چیه. اگر اون شخص کسی باشه که برامون معمولیه خیلی راحت با حذف کردنش میتونیم موضوع رو حل کنیم اما امان از زمانی که اون شخص عزیز باشه برامون و دوستش داشته باشیم... که هرچه میکشیم از این دلِ خره... خر، خر، خر... :)))