۱۱۵۳ | زبان مادرشوهر
همکار مهربون برای یکی از همکارا داشت تعریف میکرد که امروز خانم توهمیان فلان حرف رو زد، بهارم سریعاً خیلی غیرمستقیم اینجوری جوابش رو داد و بعد همکارم گفت ولی خوبه سریع جوابشو میشنوه و دیگه ادامه نمیده. گفتم بله شما عادتش داده بودید به سکوت، الان براش عجیبه یکی سلیطهتر از خودش پیدا شده و دقیقاً به روش خودش با طعنه و کنایه جوابش رو میده!
همکارم میگه بهار احساس نمیکنی ژن مامان بزرگت رو داری؟ (مادربزرگم به زبون تند و تیزش معروفه) گفتم چرا دقیقاً در برابر این زن حس میکنم واقعاً نوهی اون زن بزرگم! :))) البته تو برخورد با خانم توهمیان قشنگ حس میکنم دارم نحوهی برخورد با یه مادرشوهر وزهی زبون تلخ رو یاد میگیرم!
دیروزم یکی دیگه از همکارا میگفت اصلاً برگام ریخت جلوی همه اونطوری جوابش رو دادی و بابا ایول داری تو!
من شخصیت غالبم لوس و نازنازیه که چیزی بهش بگید میزنه زیر گریه ولی شما ببین خانم توهمیان چی کرده که من اینجوری دارم با وزه بازی باهاش برخورد میکنم! خدا منو ببخشه ولی به خدا حقشه! کسی که با بدجنسی رفتار میکنه با دیگران بدتر از اینا حقشه! تا جایی که دعوا و تنش باعث اخلال در روند کار نشه پرقدرت باهاش مقابله میکنم!